رفتم بانک
حالا کی؟
من
گفت برو دو تا ضامن بیار
گفتم: ضامن من خداست و امام رضا(ع).
با تعجب به من نگاه کرد و گفت آقا مسخره کردی ما رو برو دوتا ضامن بیار که ما بشناسیمش
من:
کارمند بانک:
منبع: محمدحسین قدیری، شوخ طبعی های طلبگی، بخش ازدواج و خانواده، ص35. نشر دانا کتاب
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |